کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

کتاب خواندن کورش از حفظ

سلام گل باغ زندگیم قربون پسرم برم که هر روز از روز پیش دلبریش بیشتر می شه و با حرفهای قشنگش دل همه را برده. چند روزی که وقتی کتاب برات می خونیم یک قسمتهاییش را از حفظ می گی. در حال خوندن کتاب یک جاهایی مکث می کنیم و تو اون قسمتها را از حفظ می گی. قربونت برم گاهی اوقات موقع خوندن کتاب با بابا خیلی بالا پایین می پری که ما فکر می کردیم گوش نمی دی ولی معلومه گوش دادی  (با من معمولا می شینی گوش می دی چون می دونی اگه شیطونی کنی برات نمی خونم) . ...
12 آذر 1392

تبلت بازی کورش

سلام پسرم عزیزم عاشق تکنولوژی هستی. روی تبلت یک بازی ABC نصب کردم می ری بازی را باز می کنی و شروع به بازی کردن می کنی در ابتدا هنوز نمی دونستی چطور باید بازی کنی ولی بعد یاد گرفتی ولی هنوز مفهوم بازی که یاد گیری الفبای انگلیسی را نمی دونی البته برات زوده و در این بازی به انگلیسی صحبت می کنه که متوجه نمی شی.من از اینکه هنوز انگلیسی را نمی دونی کمی خوشحالم حداقل من و بابا در مواردی می تونیم یک حرفی را به انگلیسی بگیم که شما متوجه نشی.  فکر کنم دیدی خاله با آی پد  خوابیده کار  می کرد تو هم باید خوابیده بازی کنی الهی قربونت برم. ...
8 آذر 1392

عکس های کورش

دوم آبان کورش در تخت جدید     27 آبان عزیزم چه خوشگل خوابیده این ژاکت را دوست عزیزم مریم خسروی از سوئد سوغات آورده. (عکس روز 14 آبان) عزیزم تا می خوام عکس بگیرم می خواهی دوربین را بگیری و ببینی چه جوری شد. ...
2 آذر 1392

کورش در این سه هفته

سلام نفسم خدا رو شکر می کنم که چنین پسری به ما عطا کرده. خیلی عاقلانه با شیر نخوردن  کنار امدی و مامان و بابا را اذیت نکردی. البته گاهی هنوز هم می آیی و درخواست می کنی اما سریع قبول می  کنی و ناز و بوس می کنی و می ری. قربون پسر عاقلم برم. عزیزم  یکی از بحرانی ترین مراحل زندگیتو پشت سر گذاشتی و خدا رو شکر اذیت نشدی. هفته گذشته مامان بزرگ ( مامان بابایی ) 5 روز مهمون ما بودند و با این مامان بزرگ هم اخت شدی چون ایشون گلپایگان  هستند و  همدیگر را کم می بینین. خیلی خوشگل حرف می زنی دلم می خواد قورتت بدم. جملات 3 کلمه ای هم می گی. پشت در خونه مامان بزرگ که می ری خودت در می زنی و خودتم می گی "کیه کیه...
20 مهر 1392

از شیر گرفتن کورش

گل باغ زندگیم عزیزم از امروز (28 شهریور 92 )قرار شیر مامانیتو نخوری. فکر کنم خیلی برات سخته.  چون یک سینه ام مدتی هست خشکه معنای خشک شدن سینه را فهمیدی. من یک چسب زخم زدم گفتم دیگه شیرش داره خشک می شه و کورش بزرگ شده .از صبح تا حالا چند بار نگاه کردی  و ناز و بوس کردی و تا حالا که 8:30 شبه براش بی طاقتی نکردی. ولی دلم برات می سوزه که اینقدر دوست داری شیر بخوری. امیدوارم اذیت نشی. ...
28 شهريور 1392

جملات کوتاه

نفس مامانی سلام روز 26 شهریور وقتی از خواب بیدار شدی گفتی "شیر بده". اولین بار بود که این جمله را کامل و پشت هم می گفتی شیر و بده را می گفتی اما اینطوری پشت هم نگفته بودی. قربونت برم اینقدر حرف زدنتو را دوست دارم. توی همون روز دیدم گفتی کشتی بگیرم و چند تا جمله دیگه. یه چیز خوشگل دیگه هم که یاد گرفتی "کیف کردم" منظور همون خوش گذشتن و... الان همه کلمات را می گی اما اونهایی که سختند را کمی اشتباه مانند کیلیپس را می گی کیبیس. جملات کوتاه را هم می گویی. اینقدر قشنگ با کلمات یک موضوعی را تعریف می کنی که همون موقع می خوام بخورمت. عزیزم بازو تو نشون می دی می گی قوی شدم. راستی خیلی علاقه نشون می دی که کشتی بگیری. در این ماه ...
28 شهريور 1392

سفر به سمنان

سلام گل باغ زندگیم عزیزم ما هفتم تا یازدهم شهریور با مامان بزرگ و خاله و دایی به سمنان رفتیم. خیلی خوش گذشت. به ییلاق و رودبارک و چشمه های باداب سورت و دریاچه الندان رفتیم کلا این چند روز را با پسرخاله هام و دختر دایی و درسای عزیز در گشت و گذار و ماجراجویی بودیم . فقط این پسرک شیطون چند بار به سمت درسا رفت و به قول خودش جنگول به صورت درسا زد. اول خیلی با هم خوب بودین بوسش می کردی ولی نمی دونم درسا جون گریه کرد تو این کار را کردی. من و بابا خیلی ناراحت شدیم و باهات برخورد کردیم .امیدوارم درسا جون و مامانی زینب به دل نگیرن. عکس های کورش در ییلاق : سرچشمه ییلاق: کورش در رودبارک:   ...
16 شهريور 1392