کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

تغيير مربي

سلام عزيزم بعد از جشن پايان سال به جاي ميس مريم ميس شادي مربي شما شد. در يكسال گذشته مطالب زيادي در مهد ياد گرفتي. در زمينه زبان هم لغت هاي زيادي و چندين شعر و جمله ياد گرفتي. كه البته نياز به تمرين و تكرار بيشتر در منزل است كه بدليل مشغله هاي من زياد عملي نيست. بازي كردن با همسالان خودت را ياد گرفتي و خودت هم به تنهايي بازي مي كني ولي نه طولاني. همين چند دقيقه پيش بابا گفت كورش خيلي كمك كرده گفتي وظيفم بود. آخه فسقل اين جمله ها چيه مي گي. اين حرفاتو كه مي شنوم مي خوام قورتت بدم. جمله هاي انگليسي: ?Where are you ?Are you ready    .I am great ....   ...
12 تير 1394

مطالب باقيمانده تا سه سالگي

گل باغ زندگيم سلام خوشگل مامان مدتي به دليل مشغله و درس و امتحان شايد همه مطالب را كامل  ننوشتم تو اين پست مي خوام چيزهايي كه يادم مياد را بنويسم و طومار تا سه سالگي را ببندم. يك روز با بابا رفتي شهروند و از يك دايناسور خوشت اومده و به بابا گفتي اينو مي خوام بابا هم گفته الان پول ندارم (بابا قيمتش را نمي دونسته فقط جهت اينكه هر چي را ببيني نمي شه خريد اينطوري گفته )بعد اومدين خونه براي من تعريف كردي و بعد گفتي بابا برو يك جايي كار كن  كه پول بيشتر بدن. خاله پروانه بهت مي گه مي آيي كانادا مي گي پول جمع كنم مي آم. خيلي به علامت استاندارد توجه مي كني و هر چيزي را مي خواهي بخوري مي گي علامت استانداردش كو...
3 بهمن 1393

درمورد مهدكودك

سلام عزيزكم هر روز صبح همراه بابا به مهدكودك مي ري و من بعدازظهر ساعت 3 از مهد ميارمت. مهد را دوست داري و با علاقه مي ري اما من وبابايي خيلي از مهدت راضي نيستيم چون ظاهرا ميس هديه ديگه اونجا نمي اد يا خيلي كم مي اد و اين مهد انتخاب ما نيست از سر ناچاري روزي كه مهد قبلي مجبور به جابجايي شد به داخل اين مهد اومد. به فكر هستيم كه در فرصت مناسب و پيدا كردن مهد بهتر از اينجا بيرون بيايي. البته هر مهدي مسايل خاص خودش را داره و همه چيز بر وفق مراد نيست. مهد فعلي هم تا حالا مورد خاصي نداشته فقط مربيت تجربه كافي را نداره..  آبان با مهدكودك به سينما كورش رفتي و فيلم مدرسه موشها رو براي دومين بار ديدي. خيلي هم خوشت اومده بود.  ...
16 آبان 1393

همه خاطرات یک ماه گذشته

سلام پسرم عزیزم من دوباره مدتی است که برات ننوشتم و همه اون چیزهایی که این مدت اتفاق افتاده را با نوتهای کوچیکی که در دفترم نوشتم را سعی کردم فراموش نکنم و در فرصت مناسبی در وبلاگت وارد کنم.  اولین غیبت شما از مهد روز چهارشنبه 29 مرداد بود که به دلیل سرماخوردگی نتونستی به مهد بری.  که البته شنبه 1 شهریور هم نتونستی بری چون کامل خوب نشده بودی.  روز دوشنبه 3 شهریور میس هدیه در تماس تلفنی به من گفت که با مالک ساختمان مشکل پیدا کرده و باید مهد جابجا بشه و گفت که در داخل مهد دیگری یک طبقه به آنها اختصاص داده می شه و بچه ها و مربی ها از روز چهار شنبه 5 شهریور به مهد جدید می روند. روز چهارشنبه خودم با...
26 شهريور 1393

کورش و مهد در 1 ماه گذشته

سلام عزیزم مربی مهدت ساقی جون بخاطر مهاجرت به کانادا از مهد رفت ودر حال حاضر جاش ثمین جون امده که کمک شیلا جون کنه و در واقع 2 تا 4 ساله ها زیر نظر شیلا جون هستند. من خیلی ناراحت شدم ساقی جون رفت جون از صورتش معلوم بود که کارش را با عشق انجام می ده. خوشبختانه مربی های مهدت همه اینطور هستند. چند روز از رفتن ساقی جون گذشته بود که به من گفتی کاش ساقی جون نرفته بود. با مهدکودک به سرزمین عجایب هم رفتی که خیلی بهت خوش گذشته. چهارشنبه گذشته توی حیاط مهد آب بازی داشتید یک استخر بادی آب کرده بودن و گفته بودن مایو و حوله و تفنگ آب پاشی بیارید که تو حیاط آب بازی کنید که خیلی خوش گذشته بود. پیشرفت خوبی تو مهد داشتی شعر ...
21 مرداد 1393

دو هفته اخیر

گل باغ زندگیم سلام عزیزم خیلی شیطون شدی و کارهایی می کنی که قبلا انجام نمی دادی که یک مقدارش بخاطر رفتن به مهد هست که چاره ای نیست هر زمان که شما با اجتماع آشنا شی این مشکلات وجود خواهد داشت که با صحبت کردن و نصیحت و ... ان شا اله حل می شود. پسرکم تو مهد نظم بیشتری گرفتی و داری قانونمند می شی.  حالا از نکات مثبت اینکه زبان انگلیسی یاد گرفتی . Hello, grandfather, see u tomorrow,  see u on Saturday, red , green, yellow, well done. و جملات و لغات دیگری که من الان حضور ذهن ندارم برخی را درست استفاده می کنی ولی بعضی را هنوز نه. دعای قبل از ناهار را اینقدرش را یادگرفتی : God is great, let us thank u for o...
15 تير 1393
1