درمورد مهدكودك
سلام عزيزكم
هر روز صبح همراه بابا به مهدكودك مي ري و من بعدازظهر ساعت 3 از مهد ميارمت. مهد را دوست داري و با علاقه مي ري اما من وبابايي خيلي از مهدت راضي نيستيم چون ظاهرا ميس هديه ديگه اونجا نمي اد يا خيلي كم مي اد و اين مهد انتخاب ما نيست از سر ناچاري روزي كه مهد قبلي مجبور به جابجايي شد به داخل اين مهد اومد. به فكر هستيم كه در فرصت مناسب و پيدا كردن مهد بهتر از اينجا بيرون بيايي. البته هر مهدي مسايل خاص خودش را داره و همه چيز بر وفق مراد نيست. مهد فعلي هم تا حالا مورد خاصي نداشته فقط مربيت تجربه كافي را نداره..
آبان با مهدكودك به سينما كورش رفتي و فيلم مدرسه موشها رو براي دومين بار ديدي. خيلي هم خوشت اومده بود.
عزيزم هر آخر هفته يك حرف انگليسي را مي اري و بايد با لوبيا يا نخ يا چوب و ... (هر كدوم كه تعيين كنند ) روش بچسبونيم و ببري دوباره شنبه ها به مهد تحويل بدي. تا به حال حرف هاي s, t, p,i,a را ياد گرفتي.
لغات جديد:
Snack,Arm, Chest, Small, Big, Ant, Candle, Teddy bear, Mouse, Ink,Finger
جملات جديد:
. Excuse me!I am great. I am awful. I am frustrated
شعر:
..........?How many fingers do you have
قربون انگليسي حرف زدنت برم.
عزيزم زمان خيلي سريع مي گذره چند روز پيش تو بغلم گرفتمت مثل اون موقع ها كه شير مي خوردي يك لحظه از ذهنم گذشت كه ماشاله چقدر بزرگ شدي. چه قدر قد كشيدي. يادم مي اد همين چند وقت پيش بود كه نوزاد بودي و تو بغلم شير مي خوردي. زمان خيلي زود مي گذره بايد بيشتر از كنار هم بودن لذت ببريم ولي متاسفانه مشغله زندگي خيلي زياد هست.
راستي لغات سنگيني تو فارسي به كار مي بري و بعضي هاش اصلا نمي دوني كجا بايد استفاده كرد و همين طوري مي گي. امروز مي گفتي من ناشرم.
كلمه مسابقه را مساقبه مي گي. ماشاله خيلي زبون داري كه البته گاهي هم مي شه زبون درازي. كه اصلا خوب نيست. اميدوارم در راه تربيتت موفق باشيم.