کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

در پایان سال 92

1392/12/27 19:38
نویسنده : مرضیه سحرخیز
158 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگلمقلب

   عزیزترینم دراین مدت که برات ننوشتم خیلی سرمون شلوغ بود. عروسی دایی محمد بود که 9 اسفند برگزار شد که البته به شما خوش نگذشت در کل مراسم به بابایی چسبیده بودی و ناراحتی کردی دلیلشو نمی دونم چون کلا بچه خوب و اجتماعی هستی ممکنه چون من سرم خیلی شلوغ بوده توجه بهت کم کردم. در ضمن کاپشنتو حاضر نبودی در بیاری می گفتی سردم می شه به همین دلیل تو عکس با کاپشن هستی .عزیزم تو این مدت که حال و هوای عروسی داشتیم شما هم شروع کردی به تمرین رقص که خیلی جالب بود هر روز یک حرکت جدید انجام می دادی اول فقط ارگتو روشن می کردی و می چرخیدی بعدا که ما آهنگ تو دی وی دی گذاشتیم کم کم رقصت شکل گرفت الهی قربونت برم حالا هر روز باید آهنگ بذاری و برقصی.ماچ

کورش و محمد

 

 

 

 

  راستی دایی محمد از آمریکا برات هلیکوپتر سوغاتی آورده کلی ذوق کردی و یک روز دیدم با موبایلم مشغول حرف زدنی گوشی را گرفتم دیدم به زینب جون زنگ زدی و مشغول صحبت شدی و در مورد سوغاتی که دایی برات آورده تعریف کردی.قلب

  شیرین زبونیت که حد و اندازه نداره. دوم اسفند بعد از ظهر خونه عمو رضا رفته بودی مهناز خانم بهت گفته "صبح بخیر یا شب بخیر" گفتی: عصر بخیر.قلب

  روز 11 اسفند سبد لباس را رو سرت گذاشتی و راه رفتی بعد بابایی گفته این سبد وای راه می ره بعد از سرت در آوردی و گفتی دوربین مخفی بود.تعجب

 عزیزم کلی حرفهای قشنگ و با نمک می زنی و جالبه که هنوز هم سوم شخص صحبت می کنی و خودت را کورش صدا می کنی من به کار نمی بری. ماضی بعید هم استفاده می کنی.بغل

  سال 92 داره به پایان می رسه و ما هم امسال مجبور شدیم خودمون خونه تکونی کنیم چون آقای نوریان که همیشه خونه ما برای کمک می آمدن کمر درد شده و نتونست بیاد. حالا ما با شما چطوری خونه تکونی کردیم که بحثی طولانی است.

من یخچال تمیز می کردم امدی تو یخچال اسمارتیس خواستی دادم خوردی بعد گفتی بیسکویت میله ای دادم شما میل کردی امدی میگی سیب گفتم پسرم حالا یک فاصله بده بعد بخور می گی یک سیب بخورم چاقو نمی شم ( چاق نمی شم) آخه من چی به این وروجک بگمقلب. بعد از اینکه سیب را میل کردی امدی به جابجا کردن شیشه ها که یک شیشه سس را شکندی و....عصبانی

  اسپریه تمیز کننده را تا می بینی می گی مواد شیمیایی به من می دی من می گم نه اسپری آب شما می تونی بزنی. ولی با این حال در این خونه تکونی اسپری برای ما میزدی که تمیز کنیم.

عزیزم امیدوارم سال آینده سالی پر برکت و سلامتی برای همه و خانواده ما باشد.لبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)