کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

سفر سمنان

سلام پسرم روز 23 و 24 و 25 مهر به سمنان و شهميرزاد رفتيم. خيلي خوب بود و خوش گذشت. به طور اتفاقي رفتن ما به سمنان همزمان شد با عقد پسرخاله من كه ما هم در مراسم شركت كرديم. تو و درساي عزيز هم يك كم بازي مي كردين و يك كم هم درگيري داشتين. روز آخر تو شهميرزاد بهتر بودين كه ديگه وقت برگشت بود. مامان درسا "زينب خانم" چند تا عكس از شما گرفته ولي از اونجاييكه شما زياد همكاري نكرديد من اين دوتا به نظرم بهتر اومد. ...
16 آبان 1393

گردش های دو هفته گذشته

پسر عزیزم سلام خاله پروانه از کانادا و خاله معصومه از آمریکا برگشتند و این دو هفته با هم زیاد بیرون رفتیم. عکسها را با توضیح می گذارم. سعی می کنم زود به زود بیام ولی با توجه به پروژه جدید و اولین ترم کارشناسی ارشد شاید نتونم. بام تهران با خاله پروانه و دایی حسین روز پنج شنبه 10 مهر ماه: جمعه 11 مهرماه برای اولین بار با بابا و مامان و خاله پروانه و همسرش به سینما رفتی و فیلم شهر موشها را دیدی. با خاله معصومه و آناهیتا و خاله پروانه پنج شنبه 17 مهر به شهربازی پردیس کورش رفتیم. در حال رفتن به مهد کودک با بلوزی که زن دایی ندا برات از ترکیه آورده بود. توضیح بدم که آقا پسر ب...
20 مهر 1393

حرف های با مزه

سلام عزیزم کارها و حرف های با مزه ای می زنی که من سعی می کنم یک جا یادداشت کنم که بیارم تو وبت بنویسم. چند روز پیش نماز می خوندم بهت می گم چرا نماز نخوندی می گی " آخه وضو نگرفتم" فایل آهنگ in a cottage in a wood را از اینترنت دانلود کردم برات پخش کردم بهم می گی:"برام موبایل بخر این آهنگ رو توش save کن." یکبار هم گفتی" بفرست برای موبایل بابا". واقعا باورم نمی شد اینو گفتی آخه تو چجوری این همه از تکنولوژی داری. یک روز یقه لباست را می دادی پایین تر از شونه هات و می گی :"عروس ها اینجوری اند."  یک روز شلوار لی پات کردم می گی "شلوارکم را روش بپوشم خوش تیپ ...
13 مهر 1393

اولین کاردستی کورش

  سوم شهریور 93 اولین کاردستیت را در مهد درست کردی که یک چراغ راهنمایی هست.    16 شهریور هم سفال داشتین و این کاردستی را آوردی که خودت گفتی مربی درست کرده و خودم هم همین فکر را می کنم چون هنوز درست کردن چیزی از گل برای شما زود است. امیدوارم هر روز شاهد پیشرفتت در همه زمینه ها باشم. فربونت برم.   ...
26 شهريور 1393

همه خاطرات یک ماه گذشته

سلام پسرم عزیزم من دوباره مدتی است که برات ننوشتم و همه اون چیزهایی که این مدت اتفاق افتاده را با نوتهای کوچیکی که در دفترم نوشتم را سعی کردم فراموش نکنم و در فرصت مناسبی در وبلاگت وارد کنم.  اولین غیبت شما از مهد روز چهارشنبه 29 مرداد بود که به دلیل سرماخوردگی نتونستی به مهد بری.  که البته شنبه 1 شهریور هم نتونستی بری چون کامل خوب نشده بودی.  روز دوشنبه 3 شهریور میس هدیه در تماس تلفنی به من گفت که با مالک ساختمان مشکل پیدا کرده و باید مهد جابجا بشه و گفت که در داخل مهد دیگری یک طبقه به آنها اختصاص داده می شه و بچه ها و مربی ها از روز چهار شنبه 5 شهریور به مهد جدید می روند. روز چهارشنبه خودم با...
26 شهريور 1393

کورش و مهد در 1 ماه گذشته

سلام عزیزم مربی مهدت ساقی جون بخاطر مهاجرت به کانادا از مهد رفت ودر حال حاضر جاش ثمین جون امده که کمک شیلا جون کنه و در واقع 2 تا 4 ساله ها زیر نظر شیلا جون هستند. من خیلی ناراحت شدم ساقی جون رفت جون از صورتش معلوم بود که کارش را با عشق انجام می ده. خوشبختانه مربی های مهدت همه اینطور هستند. چند روز از رفتن ساقی جون گذشته بود که به من گفتی کاش ساقی جون نرفته بود. با مهدکودک به سرزمین عجایب هم رفتی که خیلی بهت خوش گذشته. چهارشنبه گذشته توی حیاط مهد آب بازی داشتید یک استخر بادی آب کرده بودن و گفته بودن مایو و حوله و تفنگ آب پاشی بیارید که تو حیاط آب بازی کنید که خیلی خوش گذشته بود. پیشرفت خوبی تو مهد داشتی شعر ...
21 مرداد 1393

پاندای کورش

پسر گلم برای کنترل شیطونی هات یک قرار با هم گذاشتیم که برای کارهای خوبت قلب  و برای کارهای بد گریه  رو کاغذ بکشیم. برای هر 20 قلب یک جایزه و اولین جایزه پاندا بود. که بالاخره تونستی بگیری و سه شنبه گذشته برات خریدیم.   ...
21 مرداد 1393

تعطیلات عید فطر

سلام عزیزم روز سه شنبه 7 مرداد عید فطر بود. شب که ماه رمضان تمام شد من بهت گفتم باید عید را تبریک بگیم شما هم خوشگل می گفتی "عید شما مبارک". بعد تو وایبر صدات را ضبط کردیم و برای خاله معصومه (آمریکا زندگی می کنه) و خاله پروانه ( رفته کانادا) فرستادیم اونها هم کلی کیف کردند . شب گفتی زنگ بزنیم لیلا خانم و عید را تبریک بگیم من گفتم دیره بیا تو وایبر بفرستیم برا اونها هم فرستادیم خیلی خوششون آمد. تنها همسایه ایی که پس از ازدواجم ارتباط داشتم و خونه شون رفتم لیلا خانم هست که خودشون و دخترهای گلشون خیلی به ما لطف داشتن و البته کورش باعث این رفت و آمد ها شد. روز چهارشنبه با زینب خانم و محمد آقا و درسا عزیز که از س...
21 مرداد 1393

دو هفته اخیر

گل باغ زندگیم سلام عزیزم خیلی شیطون شدی و کارهایی می کنی که قبلا انجام نمی دادی که یک مقدارش بخاطر رفتن به مهد هست که چاره ای نیست هر زمان که شما با اجتماع آشنا شی این مشکلات وجود خواهد داشت که با صحبت کردن و نصیحت و ... ان شا اله حل می شود. پسرکم تو مهد نظم بیشتری گرفتی و داری قانونمند می شی.  حالا از نکات مثبت اینکه زبان انگلیسی یاد گرفتی . Hello, grandfather, see u tomorrow,  see u on Saturday, red , green, yellow, well done. و جملات و لغات دیگری که من الان حضور ذهن ندارم برخی را درست استفاده می کنی ولی بعضی را هنوز نه. دعای قبل از ناهار را اینقدرش را یادگرفتی : God is great, let us thank u for o...
15 تير 1393