دو تا شیطونی خطرناک و یک کار بامزه
سلام عزیزم
امروز دو تا کار خطرناک کردی که یکیش با همکاری بابایی شیطون بود.
اولین شیطونیت این بود که دو شاخه چرخ خیاطی مامان بزرگ را بر داشتی و داشتی توی پریز می کردی که چون ما نزدیک بودیم به خیر گذشت.
دومی که با همکاری بابا جونت بود بابایی دو بار برات شمع روشن کرده و کبریت زدن را دیده بودی. امشب کبریت را بهت داده که بازی کنی و خودش هم کنارت بود ولی پس از چند دقیقه صدای روشن شدن کبریت را شنیدم و من در حالی که از ترس فریاد می زدم به سمتتون امدم بابایی کبریت را فوت کرده بود و تو شروع به گریه کردی نمی دونم از صدای من بود یا از روشن شدن کبریت. هر چند احتمال زیاد از صدای من بود و جالبتر که بابای آتیش پارت هم خوشحال از کبریت زدن پسرش.
حالا کار بامزت: بابا تو چشم خودش قطره ریخت و تو قطره را ازش گرفتی و شبیه کار بابایی قطره را به سمت بالا می بردی بعد هم چشماتو به هم می زدی. قربون پسر شیطونم برم که لحظه ای نمی شه ازش غافل شد.