وقتی کورش می خواهد بابا رو گول بزند.
سلام پسرکم
از دیشب تا چند ساعت پیش دائم تب داشتی و من وبابایی مشغول پا شویه و کنترل تبت بودیم. دیشب تا صبح بیدار بودیم. خدا روشکر 2 ساعتی هست که رو به بهبودی و در حال بازی کردن. امشب زود نخوابوندیمت که تبت را کنترل کنیم و اگر لازم بود یک دوز دیگه بهت آستامینوفین بدیم.خدایا شکرت که پسرم رو به بهبود هست.
الان یک کار بامزه کردی که گفتم هم از حالت بنویسم هم این کارتو به یادگار برات بنویسم. جلوی آشپزخانه را با دو تا صندلی بستیم ولی می تونی اونها رو هول بدی و وارد آشپزخانه بشی. بابایی برای اینکه نتونی بری روی یک از صندلی ها نشسته بود که تو رفتی روی فرش وسط پذیرایی نشستی و علامت دادی به بابایی که بیا اینجا بشین. بعد از چند لحظه که بابا امد کنارت نشست با لبخندی به سرعت به سمت آشپزخانه حرکت کردی. خیلی این کارت قشنگ بود مثلا می خواستی بابایی را گول بزنی سرشو گرم کنی بری به کارت برسی.
قربونت برم.