پیشرفت های چشم گیر کورش در حرف زدن
سلام گل باغ زندگیم
عزیزم از اونجاییکه دایی محمد و خاله معصومه و دختر خاله( آناهیتا) از آمریکا اومدن خیلی سرمون شلوغ بوده و هست ( البته خدا رو شکر که بعد از مدتی غم، شادی تو خونه هامون اومده ). دایی همسر آینده اش را انتخاب کرد و صبح نیمه شعبان (3 تیر ماه)دوباره به آمریکا برگشت. منم تو این مدت نتونستم بیام بنویسم.
عزیزم پس از 18 ماهگیت خیلی حرف زدنت تغییر کرده و بیشتر لغات را کامل می گی. من و دایی موقع حرف زدن زیاد کلمه ok را تکرار کردیم و تو جدیدا می گی باشه ok اولین بار باورم نمی شد. قربون پسر شیرین زبونم برم. جملات مامان بیا یا مامان بگیر در حد دو کلمه را می تونی بگی. اسم خودت را گاهی کو می گی گاهی هم کوشش.
با آناهیتا خیلی دوست شدی و خیلی خوشگل بهش می گی آننا و کلی بوسش می کنی. با هم بازی میکنین.
هیچوقت فکر نمی کردم این همه دوستت داشته باشم با بوسه هات منو غرق عشق می کنی.