کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

کل کل کردن در مهد کودک

1393/4/6 11:05
نویسنده : مرضیه سحرخیز
330 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم بوس

پسرم در هفته ای که گذشت شما تو مهدکودک کل کل هایی داشتی. ما شما رو برای 3 ماهه تابستان ثبت نام کردیم و مهدکودک هم لیستی از لوازم التحریر به ما داد که فکر کنم در کل دوره مدرسه ما این همه لوازم التحریر نخریده بودیم .چشمک  پس از تهیه این لوازم به مهدکودک تحویل دادیم. فردای روزی که تحویل دادیم وقتی بعدازظهر به مهد آمدم برگردونمت دویدی به سمتم و شروع کردی به تعریف کردن و از طرفی هم ساقی جون تعریف می کرد در نهایت من متوجه شدم که اون روز شما در حال خمیر بازی بودین و ساقی جون مشغول جابجا کردن وسایل شما بوده که آبرنگ را می بینی و می گی من می خوام با آبرنگ بازی کنم و ساقی جون که مخالفت کرده گفتی بابا گفته تو مهدکودک با آبرنگ بازی کنم ( وقتی وسایل را خریدیم آبرنگ را که دیدی بابا بهت گفت تو مهد می تونی با آبرنگ نقاشی کنی). ساقی جون می گه الان نمی شه و تو شروع کردی به دعوا و گفتی به مامانم می گم بیاد شما رو دعوا کنه قویو تا 3 ربع عصبانی بودی و حرف می زدی عصبانیتا  اینکه میس هدیه خوراکی هاتو بیارن و بالاخره فراموش کنی. منو که دیدی می خواستی من اونها رو دعوا کنم. بعد کلی با شما صحبت کردیم که باید حرف خانم مربی ها رو گوش کنی هر جایی قانونی داره و باید نظم را رعایت کرد. بعد دو سه روز که این حرف ها رو زدیم یک شب گفتم اگه میس هدیه ازت راضی نباشه و بگه شما رو از مهد ببریم بعد چیکار کنیم به من برگشتی می گی "می ریم یک مهد دیگه".آخه فسقل تو این حرف ها رو از کجا می آری می زنی.محبت

گاهی تو کار گروهی شرکت نمی کنی و نقاشی نمی کشی که یک روز کلا بی خیالت شدن و به من گفتن دوباره باهاش شروع می کنیم فکر می کنم طبیعیه چون شما توی خونه محور بودی و همه حرفتو زیاد گوش کردن حالا با محیط اجتماع آشنا بشه هر چند کوچیک باشه برای شما چلنج های زیادی داره. امیدوارم موفق باشی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)