تعطیلات عید فطر
سلام عزیزم
روز سه شنبه 7 مرداد عید فطر بود. شب که ماه رمضان تمام شد من بهت گفتم باید عید را تبریک بگیم شما هم خوشگل می گفتی "عید شما مبارک". بعد تو وایبر صدات را ضبط کردیم و برای خاله معصومه (آمریکا زندگی می کنه) و خاله پروانه ( رفته کانادا) فرستادیم اونها هم کلی کیف کردند . شب گفتی زنگ بزنیم لیلا خانم و عید را تبریک بگیم من گفتم دیره بیا تو وایبر بفرستیم برا اونها هم فرستادیم خیلی خوششون آمد.
تنها همسایه ایی که پس از ازدواجم ارتباط داشتم و خونه شون رفتم لیلا خانم هست که خودشون و دخترهای گلشون خیلی به ما لطف داشتن و البته کورش باعث این رفت و آمد ها شد.
روز چهارشنبه با زینب خانم و محمد آقا و درسا عزیز که از سمنان آمدند برنامه بیرون رفتن گذاشتیم و صبح موزه دارآباد رفتیم هر چند خیلی سر حال نبودی که فکر کنم گرسنه شده بودی. بعد ازظهر هم پارک نهج البلاغه رفتیم.
روز پنج شنبه صبح دایی محمد من و خانمش و دخترهای گلش هم به ما پیوستند و به باغ پرندگان رفتیم. خیلی خوب بود کلی پرنده دیدیم و از فضای اونجا لذت بردیم. بعدازظهر هم به آبشار تهران رفتیم که دیر شد و تاریک شد اما بازم خوب بود. خیلی خوش گذشت. درسای عزیزم به تو می گفت "آ دودوش" که یعنی آقا کورش. خیلی خوب بود که تو هم توی این دو روز یک همبازی داشتی.
عکس های موزه دارآباد:
تو و درسا همدیگر را بغل کردین ولی توی سرازیری بودین یک دفعه خوردین زمین و درسا خیلی دردش اومد چون سرش زمین خورد تو هم دستت خراش برداشت.
عکس های باغ پرندگان:
توی ماشین درمسیر برگشت از باغ پرندگان با درسا در حال دست زدن و شادی
عکس های آبشار تهران:
انقدر خسته بودی که کنار برکه که فواره داشت رفتیم خوابت برد
قربون پسر گلم برم که خوشش اومده بود از حرف زدن درسا و مثل درسا به خودش می گفت دودوش.