کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

رفتن به شرکتPB

سلام  نفسم روز شنبه 30 مرداد با هم به شرکت پایکار بنیان رفتیم. مدیر سابقم در مجموعه پایکار بنیان صنعت که منم در اونجا مشغول به کار بودم الان مدیر فروش امرن در پایکار بنیان شده. با من تماس گرفت و دعوتمون کرد به شرکت بریم. اول که وارد شدیم تو فکر کردی به مطب دکتر رفتی و با ناراحتی گفتی خونه و کمی هم گریه کردی ولی با کمک همکارهای سابق مخصوصا خانم یوسفی عزیز کم کم اروم شدی و کلی با پیچ گوشتی و ماژیک و کامپیوتر و ... مشغول شدی. من هم در این بین به سوالات و مشکلات همکار ها را در مورد EPLAN پاسخ دادم. ممکن گاهی برای آموزش به اونجا برم. روز جالبی را در شرکت گذراندیم .برای ناهار که به ناهار خوری رفتیم غذا جوجه کباب بود تا چشمت به گوجه...
13 شهريور 1392

پازل بازی

سلام نفسم مامانی قربونت بره که هر روز شیرین تر می شی . وقتی لغات را اشتباه می گی خیلی خوشم می آد دوست دارم منم مثل تو بگم اما باید درستشو تکرار کنم که یاد بگیری. عزیزم من و تو در هفته گذشته هر روز صبح پازل و کره هوش بازی می کردیم خوشبختانه این بازی ها را دوست داری و منم کمتر باید انرژی صرف کنم. قبلا هم پازل بازی می کردی اما این هفته خیلی حرفه ای تر شدی.   ...
11 مرداد 1392

کارهای جالب کورش در این هفته

سلام نفسم چند روز پیش با الهه جون دختر عمه عزیزت تلفن صحبت می کردم به من گفتی "صحبت" بعد هم گفتی "لفطن" منظورت این بود که لطفا میخواهی با تلفن صحبت کنی. عزیزم من قربون اون شیرین زبونی و ادبت بشم. عزیزم وقتی بهت می گم توی دریا چی هست؟ سریع جواب می دهی کشتی بعد می گم دیگه چی هست می گی ستاره که منظور ستاره دریایی است بعد می گم دیگه چی هست در ادامه نهنگ و کوسه را هم می گویی. البته خرچنگ و هشت پا و دلفین و ماهی را هم می دونی توی دریا هستند ولی اون جانوران ظاهرا برات جذاب تر هستند که تا می پرسم اونها را می گی.راستش اولین بار که این سوال را جواب دادی تعجب کردم قربونت برم می دونستم بابا در مورد جانوران دریایی باهات صحبت کرده ولی نمی دو...
4 مرداد 1392

19 ماهگی کورش

پسر عزیزم سلام 19ماهگیت مبارک. در ماه گذشته خیلی در صحبت کردن پیشرفت کردی. الان 95 در صد لغات را می گی. اسممو یاد گرفتی و گاهی اوقات به جای مامان می گی مرضیه.گاهی اوقات خاله ها را هم با اسم صدا می کنی. در ضمن خیلی از قبل شیطون تر شدی در چشم بر هم زدنی روی میز ناهار خوری هستی . من اصلا نمی تونم یک لحظه تنها بذارمت اگه مجبور شم به دستشویی بروم بهت می گم دم در بایستی و دائم با  حرف زدن چک می کنم که دور نشده باشی. عزیزم خیلی به کتاب علاقه داری و هر روز من و بابا برات کتاب می خونیم به جرات می تونم بگم روزی 10 تا کتاب را می خونیم. هر شب قبل از خواب هم 4 تا کتاب بابا برات می خونه بعد برات قصه می گه و تو به خواب می ری.  از ب...
25 تير 1392

پیشرفت های چشم گیر کورش در حرف زدن

سلام گل باغ زندگیم عزیزم از اونجاییکه دایی محمد و خاله معصومه و دختر خاله( آناهیتا) از آمریکا اومدن خیلی سرمون شلوغ بوده و هست ( البته خدا رو شکر که بعد از مدتی غم، شادی تو خونه هامون اومده ). دایی همسر آینده اش را انتخاب کرد و صبح نیمه شعبان (3 تیر ماه)دوباره به آمریکا برگشت. منم تو این مدت نتونستم بیام بنویسم. عزیزم پس از 18 ماهگیت خیلی حرف زدنت تغییر کرده و بیشتر لغات را کامل می گی. من و دایی موقع حرف زدن زیاد کلمه ok را تکرار کردیم و تو جدیدا می گی باشه ok اولین بار باورم نمی شد. قربون پسر شیرین زبونم برم. جملات مامان بیا یا مامان بگیر در حد دو کلمه را می تونی بگی. اسم خودت را گاهی کو می گی گاهی هم کوشش. با آناهیتا خیلی د...
8 تير 1392