تعطيلي يك روزه مهد
سلام عزيزم
پسر گلم خيلي وقته باز برات ننوشتم ولي امروز هم مي خوام يك پست سريع بزارم چون متاسفانه فرصت ندارم.
امروز 2 آذر بدليل اجلاس سران مهد تعطيل بود من و شما و نيكا و مامانش به مجتمع كورش رفتيم. قراربود شما رو تو اتاق بازي بزاريم خودمون هم يك دور تو مركز خريد بزنيم. فكر كنم پس از 10 دقيقه تماس گرفتند كه پسرتون گريه مي كنه. و كل 2 ساعت را كنار شما مونديم. بعد با هم ناهار رفتيم خورديم بعد هم من مي خواستم يك هديه براي صبا بگيرم كه با هم رفتيم چند تا فروشگاه نگاه كرديم و گفتي برام spiderman بگير كه كوچيكش رو برات خريديم. بعد هم من تو كتابفروشي خريد كردم كه تو نيكا فروشگاه را روسرتون گذاشته بوديد.
وقتي خونه اومديم شروع كردي در مورد اون spiderman بزرگ كه ديده بودي كه اونم من مي خوام يك كم هم گريه كردي ولي چون مي دوني گريه اثري نداره از در صحبت وارد شدي من مي گفتم نمي خرم براي من زمان تعيين مي كردي. مي گفتي فردا برو بخر بعد در نهايت من گفتم دشمن اسپايدرمن را به عنوان جايزه برات مي گيرم. اما اون بزرگه رو گفتم نه. جالبه بعد گفتي 6 روز ديگه برام بگير. حالا از اين صحبت ها 1 ساعت گذشته بردمت حموم ميگي يك كاغذ بزاريم علامت بزنيم 6 روز شد برام بخري. من از اين پشتكارت واقعا متعجب شدم چون تاحالا براي هيچي اين همه اصرار نكرده بودي.