کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

پانزدهمین ماهگرد

عشق مامان پانزدهمین ماهگرد زندگیت مبارک. پسر گلم در ماهی که گذشت در درک مفاهیم و صحبت کردن پیشرفت های زیادی کردی. ماشااله خیلی هم شیطونی و همش باید دنبالت باشیم که کار خطرناکی انجام ندی. یک حس ششمی داری که نگو و نپرس . مثلا در کتابخانه را همیشه با ربان می بندیم که تو نتونی داخلش را بیرون بریزی اگر کمی این ربان محکم نباشه حتما می ری سراغش. من نمی دونم از کجا می فهمی الان می تونی بازش کنی. دو دندان نیش بالات در آمده و در حال حاضر 14 دندان داری. مبارکت باشه عزیزم.   بوسهای صدا دار قشنگی می کنی امروز بوس فرستادن را هم یاد گرفتی. بازی قایم باشک را کاملا درک  می کنی ( مفهوم قایم شدن). از نردبان بالا می ...
25 اسفند 1391

پسر بامزه

سلام گل باغ زندگیم عزیزم انقدر با نمک شدی که خدا می دونه. وقتی دلت می خواد شیر بخوری می آی و لباس منو می گیری می گی شیر ولی این لغت را با زبان کودکانه ات اینقدر خوشگل می گی که می خوام واقعا همون موقع بخورمت. امروز  رفته بودم به عمه سر بزنم . من که نبودم هی ماما می کردی قربونت برم. شب هم داشتی شیر می خوردی بهت گفتم مامانو بوس کن سریع امدی صورتم رو بوس کردی تازه بوست خیلی واقعی و صدا دار بود. خیلی دوستت دارم. ...
10 اسفند 1391

غم از دست دادن عزیزان

سلام پسرم متاسفانه امروز می خواهم در مورد مرگ یکی از نزدیکانم بنویسم که تصور نمی کردم به این زودی ما رو تنها بذاره. مریم عزیزم دختر عمه من که از بچگی با هم دوست بودیم و مانند خواهرم بود در تاریخ 24 بهمن 91در حادثه رانندگی روحش جسم خاکی را ترک کرد و به سوی آسمان پر کشید.روحش شاد. مریم عزیزم 3 سال از من کو چک تر بود و خانمی بسیار زیبا ومهربان و با احساس بود. خداوندا به عمه عزیزم و دختر عمه عزیزم (شیرین) صبر زیاد عنایت کن. عزیزم مریم عاشقت بود و یکی از آرزوهایش یک بچه مثل تو بود که به همه هم گفته بود. هر کس منو در مراسمش می دید اینو به من می گفت. متاسفانه 11 سال پیش در 23 بهمن سال 80 پدر عزیزم را در حادثه سقوط هواپیما از د...
7 اسفند 1391

حرف زدن کورش

سلام گلم پسرم از صبح که از خواب بیدار می شی انگشت اشاره ات به سمت هر چیزی که می بینی در حال اشاره کردنه و همراهش می گی این چیه با اون لهجه کودکانه زیبات. من هم نام اون شی یا ... بهت می گم بعد اگه بتونی حداقل بخش اول کلمه را تکرار می کنی و اگه نتونی هی می پرسی این چیه مثل عینک و جا عینکی و آبمیوه گیری و.... قربونت بره مامان با این حرف زدنت. جیغ هات خیلی کم شده چون یک کمی لغت یاد گرفتی مثلا وقتی آب می خواهی می گی و بابا رو خیلی صدا می زنی.یک قطارداری بهش تامس می گیم چون شبیه اون قطار تو کارتون تامس و دوستان هست حالا خودت بهش می گی "تا "چون همشو نمی تونی بگی. پرده را می گی "پر". شیرینی را می گی "شیش" و ... خلاصه یک مترجم همزمان لازم ...
17 بهمن 1391

بازی کردن کورش

نفس مامان سلام هر روز که می گذره احساس می کنم عشقم بهت بیشتر می شه مخصوصا که می ایی و به مامان با بوسه هات عشق می دی. کم کم بازی کردن با خودت ( یعنی بدون من و بابا ومامان بزرگ) را شروع کردی. مخصوصا با ماشین هات بیشتر بازی می کنی و صدای قان قان در می آری. البته این به معنای این نیست که صبح تا شب با خودت باشی یعنی از 1 دقیقه به 5 یا 10 دقیقه تنهایی سرگرم شدن رسیدی و بیشتر تحمل می کنی که من تو آشپزخانه مشغول باشم. صدای کلاغ و جوجه و غاز را هم یاد گرفتی. تفنگتو بر می داری می گی دنگ. امروز گفتم بگو مامان گفتی ماما. قربونت برم. کلمات جدید هم می گی ولی بعضی ها رو یکی دوبار می گی و دیگه نمی گی. مثل کودک و بغل و حسین البت...
8 بهمن 1391

تب کورش در 38 روزگی

سلام پسرم عزیزم این تلخ ترین خاطره پس از تولدت است. 3بهمن 90 که مصادف بود با 38 روزگی کورش عزیز. به ادامه مطلب مراجعه نمایید.   اون روز کمی بی حال بودی ولی بعد از ظهر که بازی نکردی و همچنان در خواب بودی و هر چه تلاش کردم بیدارنشدی شک کردم که شاید مشکلی پیش امده با خاله مشورت کردم و گفت ببینم تب نداشته باشی. منم چک کردم دیدم 38 درجه تب داری و از اونجاییکه تب نوزاد زیر 3 ماه باید بررسی بشود و نمی توان همین طوری استامینوفن داد خاله گفت بیمارستان ببریمت. ما هم که کم تجربه بودیم به بیمارستان مفید رفتیم. ابتدا که پذیرش برای اورژانس نمی دادند می گفتند تب نداره و با اصرار ما پذیرش گرفتیم پس از اینکه دکتر معاینه کرد گفت شیرت ...
3 بهمن 1391

دوازدهمین دندان کورش

سلام نفس مامان دیروز دوازدهمین مرواریدت نمایان شد. پسرم در هفته گذشته مریض بودی پس از 3 روز تبت قطع شد ولی بدنبال ان گلودرد و سرفه شروع شد که یکشنبه دکتر رفتیم و برات آنتی بیوتیک زیترومکس تجویز کرد و از انجاییکه به راحتی پیدا نمی شه به کمک خاله و همکارانش در یک داروخانه توی خیابان گاندی پیدا کردیم. خدا را شکر که حالت بهتره . کاش می شد  نی نی ها مریض نشن هر چند بدنشون باید با این ویروسها آشنا بشه. قربون پسر مقاومم خداییش تو این مریضی خیلی صبور بودی انشاالله در همه مراحل زندگی صبور باشی . ...
27 دی 1391

پیشرفت های کورش در 10 روز گذشته

  سلام عزیزم  این چند وقت گرفتار بودم به همین دلیل در یک پست  کارهای بامزه و  پیشرفت هاتو در این مدت می نویسم. امروز تو آشپزخونه جلوی گاز رفتی شعله اش روشن بود می گی آتیش. در هر حالی که باشی وقتی وارد آشپزخانه می شی خیلی خوشحال می شی و با لبخند مشغول بیرون ریختن کابینت و کشو ... می شی. پسرم حرف زدنت خیلی با مزه است هر کلمه ای را بخش اولش را ادا می کنی. مگر کلماتی که برات راحت باشند. جارو: جا کدو : ک(با فتحه) بزودی در یک پست لغاتی را که می گی می نویسم. از اعداد عدد 10 را می تونی بگی من از 1 تا 9 را می گم و تو 10 را می گی. صدای سگ و گوسفند و زنبور را در می آوری. هاپ و بع و ززز در مور...
27 دی 1391