کورش عزيزمکورش عزيزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
پيوند مامان و باباپيوند مامان و بابا، تا این لحظه: 23 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

کورش عزیز مامان و بابا

کارهای جالب کورش در این هفته

سلام نفسم چند روز پیش با الهه جون دختر عمه عزیزت تلفن صحبت می کردم به من گفتی "صحبت" بعد هم گفتی "لفطن" منظورت این بود که لطفا میخواهی با تلفن صحبت کنی. عزیزم من قربون اون شیرین زبونی و ادبت بشم. عزیزم وقتی بهت می گم توی دریا چی هست؟ سریع جواب می دهی کشتی بعد می گم دیگه چی هست می گی ستاره که منظور ستاره دریایی است بعد می گم دیگه چی هست در ادامه نهنگ و کوسه را هم می گویی. البته خرچنگ و هشت پا و دلفین و ماهی را هم می دونی توی دریا هستند ولی اون جانوران ظاهرا برات جذاب تر هستند که تا می پرسم اونها را می گی.راستش اولین بار که این سوال را جواب دادی تعجب کردم قربونت برم می دونستم بابا در مورد جانوران دریایی باهات صحبت کرده ولی نمی دو...
4 مرداد 1392

19 ماهگی کورش

پسر عزیزم سلام 19ماهگیت مبارک. در ماه گذشته خیلی در صحبت کردن پیشرفت کردی. الان 95 در صد لغات را می گی. اسممو یاد گرفتی و گاهی اوقات به جای مامان می گی مرضیه.گاهی اوقات خاله ها را هم با اسم صدا می کنی. در ضمن خیلی از قبل شیطون تر شدی در چشم بر هم زدنی روی میز ناهار خوری هستی . من اصلا نمی تونم یک لحظه تنها بذارمت اگه مجبور شم به دستشویی بروم بهت می گم دم در بایستی و دائم با  حرف زدن چک می کنم که دور نشده باشی. عزیزم خیلی به کتاب علاقه داری و هر روز من و بابا برات کتاب می خونیم به جرات می تونم بگم روزی 10 تا کتاب را می خونیم. هر شب قبل از خواب هم 4 تا کتاب بابا برات می خونه بعد برات قصه می گه و تو به خواب می ری.  از ب...
25 تير 1392

پیشرفت های چشم گیر کورش در حرف زدن

سلام گل باغ زندگیم عزیزم از اونجاییکه دایی محمد و خاله معصومه و دختر خاله( آناهیتا) از آمریکا اومدن خیلی سرمون شلوغ بوده و هست ( البته خدا رو شکر که بعد از مدتی غم، شادی تو خونه هامون اومده ). دایی همسر آینده اش را انتخاب کرد و صبح نیمه شعبان (3 تیر ماه)دوباره به آمریکا برگشت. منم تو این مدت نتونستم بیام بنویسم. عزیزم پس از 18 ماهگیت خیلی حرف زدنت تغییر کرده و بیشتر لغات را کامل می گی. من و دایی موقع حرف زدن زیاد کلمه ok را تکرار کردیم و تو جدیدا می گی باشه ok اولین بار باورم نمی شد. قربون پسر شیرین زبونم برم. جملات مامان بیا یا مامان بگیر در حد دو کلمه را می تونی بگی. اسم خودت را گاهی کو می گی گاهی هم کوشش. با آناهیتا خیلی د...
8 تير 1392

عکسهای دو هفته اخیر

توپ بازی کورش در پارک جنگلی کوهسار  کورش روی سرسره در پارک جنگلی کوهسار ( اما سرسره را هنوز دوست نداره) در راه گلپایگان جلوی مجتمع اقامتی مهتاب کورش سرچشمه خوانسار در حال آب بازی کلا آب رو که می بینی از خود بی خود می شی. قربون پسرم بشم.     ...
9 خرداد 1392

خدایا شکر

سلام نفسم ما از 30 فروردین که از گلپایگان آمدیم شما سرما خورده بودی و دکتر رفتیم و 10 روز آنتی بیوتیک مصرف کردی و ظاهرا خوب شدی پس از یک روز که آنتی بیوتیک تمام شد دوباره تب کردی اما تبت پایین بود بعد از چند روز تبت بالا رفت و به دکتر مراجعه کردیم دکتر گفت اگه تبت پایین نیاد باید آزمایش خون و ادرار بدی که  متاسفانه پایین نیامد و آزمایش دادیم. خدا رو شکر آزمایش چیز خاصی نبود و تنها التهاب و بیماری ویروسی ساده را نشون می داد که ته گلوت ملتهب بود و یکی از غدد لنفاوی گردنت هم سفت شده بود روز پنج شنبه گذشته (26  اردیبهشت )دوباره به دکتر رفتیم و دکتر یک آنتی بیوتیک تزریقی قوی نوشت و گفت اگر باز هم تبت قطع نشود باید بستری بشی که بعد...
1 خرداد 1392

پیشرفت در حرف زدن

سلام عشقم تا به حال بجز کلمات مامان و بابا و شیر و داغ و عدیدم که منظورت کلمه عزیزم است همه کلمه ها را سیلاب اول  می گفتی ولی دو سه روزه که کلمات دیگه ای را هم کامل می گی. جارو دایی پنیر نون دالی باز دکتر چایی مایین (ماشین) بریی(برقی)     بایی (باطری) و ... راستی به شمع می گفتی "هم" ولی حالا می گی شمع. قربون حرف زدنت برم.   وقتی از خواب بیدار می شی می گی "س" با فتحه یعنی سلام. قربون سلام کردنت بره مامانت. البته با تلفن هم که می خواهی حرف بزنی اول همینو می گی.   با تلفن با خانم دایی حسین صحبت می کردی گفتی زن که منظورت زن دایی هست خیلی برام ج...
24 ارديبهشت 1392

آهار

ر وز پنج شنبه صبح زود با یک گروه کوهنوردی به همراه بابایی و خاله پروانه و هانی به آهار رفتیم. یک ساعت و 40 دقیقه تا امامزاده پیاده روی بود که شما تو بغل بابایی بودی و حتی جاهای هموار را هم همکاری نکردی. درخت ها پر از شکوفه بودند واقعا زیبا و دیدنی بود. من و خاله پروانه و کورش خان در محوطه امامزاده اتراق کردیم وبقیه بالاتر رفتند و برای ناهار برگشتند. در این فاصله و تا زمان برگشت شما فقط می خواستی با آب بازی کنی. کلی کیف کردی. ...
22 ارديبهشت 1392